2007 Zeitgeist

?  |   |  مستند تاريخي  |  June 1, 2007  |  ساخت (United States)
8.1
IMDb Rate امتیاز:
     
IMDb Rate امتیاز: 8.1/10 از 50,306 نفر  
rotten Rate
rotten Rate 86% امتیاز کاربران: 4.1/5 از 15,469 نفر
rotten Rate 0% امتیاز: 4.1/10 از 0 منتقد   blank0 blank0
blank مناسب برای دانلود : هنوز تعیین نشده blank

روح زمانه یا به آلمانی Zeitgeist ترجمه واژه ای است فلسفی از همان زبان که خود برگرفته از کلمه لاتینی genius saeculi می باشد. روح زمانه روش و نوع تفکر و احساسات یک مقطع زمانی یا به عبارت دیگر دوران خاصی را تشریح یا توجیه می کند. این واژه برای اولین بار توسط شاعر و فیلسوف آلمانی یوهان گوتفرید هردر در سال ۱۷۶۹ ساخته و پرداخته شده و پس از انقلاب کبیر فرانسه جهانی شد. در زبان فلاسفه یونان باستان، در مقابل واژه genius saeculi یا همان روح زمانه، واژه genius loci یا روح مکان بکار برده شده است. اما در دوران کنونی مستندی سه گانه و با همین نام پر طمطراق توسط یعقوب فریسکو و شرکایش در لابی های صهیونیسم جهانی و اتاقهای فکر مربوطه ساخته شده تا به زعم خویش راه حلی علمی – تکنولوژیک برای مشکلات گریبانگیر جوامع انسانی و در قالب پروژه موسوم به ونوس ارایه نمایند. قسمت اول مستند در سال 2007 تهیه شده و بحثهایی زیادی مبنی بر اسطوره و خیالی بودنِ وجود شخصی بنام عیسی مسیح و اینکه همان داستان در بین دیگر ملتها و تحت اسامی دیگری رواج داشته و همچنین ارتباطِ پیدایش این روایات با برجهای فلکی، نجوم سابق و اساطیر مصر باستان مطرح گردیده که البته به نوبه خود شایان توجه می باشند زیرا تا کنون منابع متعدد دیگری هم به خیالی بودن شخصیت عیسی و طراحی دین مسیحیت توسط کنستاتین امپراطور سفاکِ رُم باستان و به منظور شیر مالیدن سر مردم مطرح شده اند ولی بخاطر اینکه بند ناف رژیمهای غربی به مذهب و مخلفاتش بسته شده و کلیسا در سکولاریسم کذایی شان همچنان یکی از بانفوذ ترین و پر سودترین صنایع بشمار می آید لذا از تحقیق عادلانه و موشکافی بیشتر روی این بحثها جلوگیری شده و در نتیجه حقیقتِ خرافه عیسی و پیامبر بودنش همچنان در هاله ای از ابهام باقی مانده است. در این قسمت از مستند همچنین به توطئه حملات 11 سپتامبر و اینکه خود دولت یانکی در پشت پرده این تخریب و کشتار بوده و یک مُشت گاگول ریشوی اسلامی از طراحی چنین عملیات پیچیده ای آنهم در قلب آمریکا و در مقابل چشمان رادارهای پدافند هوایی عاجز می باشند، اشاره شده و نکات جالب و مستوری را در مورد آن مطرح می گردد. از جمله این مسایل، فروپاشی ساختمان شماره هفت در جوار برجهای دوقلو بدون اینکه هواپیمایی به آن اصابت نماید و همچنین عدم برخورد قطعی هیچ نوع هواپیمایی به ساختمان وزارت جنگ عموسام یا همان پنتاگون می باشند که البته در مستندهای مایکل مور و الکسس جونز و دیگر منابع نیز در مورد طراحی توطئه 11 سپتامبر توسط آدمکشان سیا و اف بی ای، برای افکار عمومی غیر موجود جوامع کنونی مدارک و ادله کافی ارایه شده است. اما نکته جالب و دست اولی که در این مستند مطرح گردیده، پدیده شیمیایی موسوم به ترمیتی می باشد که ترکیبی از پودر آلومینیم و اکسید آهن بوده که هنگام شروع واکنش، حرارتی بسیار وحشتناک تولید نموده و همه چیز را ذوب میکند و این دقیقا با براه افتادن رودخانه ای از مواد مذاب یا ماگما در لحظات بعد از اصابت هواپیماها به ساختمان برجهای دو قلو مطابقت دارد. بخش های بعدی هم می رود روی تاریخ شکل گیری نظام پولی کنونی و اینکه چطور بانکهای جهان بی محابا مشغول چاپ اسکناس بدون پشتوانه و در نتیجه اپیدمیک شدن بدهی سالاری، سلب مالکیت از مردم، تورم و ازدیاد قیمتها که در واقع یک نوع باج یا مالیات نانونشته بر گُرده مردمان جهان است، می باشند و در ادامه اشاره ای اجمالی بر دهها توطئه طراحی شده دیگر توسط سرکردگان یانکی از جمله ارسال عامدانه کشتی مسافربری لویزیانا در بحبوحه جنگ جهانی دوم به مناطق جنگ زده دریایی و غرق شدن آن توسط نیروی دریایی آلمان نازی و در نتیجه بدست آوردن بهانه کافی برای شرکت دادن آمریکا در آن جنگ ویرانگر، راه دادن عامدانه ناوگان دریایی چشم بادامی ها در حمله به بندر پرل هاربر و شروع جنگ با آن کشور، حمله به ویتنام و غیره شده و در ادامه به بررسی اقتصاد جنگی آمریکا و سودآور بودن آن برای امپریالیسم عموسام می کند. قسمت اول مستند از این لحاظ مهم است که با دلیل و مدرک سراغ دهها توطئه طراحی شده توسط دولت آمریکا علیه کشورها و مردمان دیگر نقاط جهان رفته و ثابت میکند که آمریکا در کل تاریخ نحس و پر فلاکتش همیشه یکی از مراکز اصلی صدور شر و نفرت به جهان بوده و سرکردگانش در این راه نامقدس و غیر اخلاقی گوی سبقت را حتی از انگلساکسونهای استعمار پیر هم ربوده اند. تماشای این بخش از مستند را به همه ایرانیان غربگرا و بظاهر روشنفکران دون مایه ای که تئوری توطئه را بیماری ذهنی عده ای افراد مالیخولیایی و آواره فکری میدانند توصیه کرده تا شاید با دیدن مدارک و ادله این دسایس، دست از تحریف حقایق و مزدوری برای غرب وحشی و خیانت به مردمان جهان سوم بردارند. قسمت دوم مستند نیز در سال 2008 کارگردانی شده و بیشتر به خاطرات یکی از جنایتکاران سابق و ظاهرا پشیمانِ سرویسهای امنیتی غربی پرداخته و این آدمکش اسبق توضیح میدهد که چگونه آنها در هیبت دژخیمان اقتصادی، کشورها و منابع شان را با توجه به نیازهای شرکتهای آمریکایی شناسایی نموده و بعدا توسط روشهایی همچون تطمیع سرکردگانِ کشورهای سوژه و دادن وامهای کلان با نرخ بهره بالا بوسیله بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و عاقبت عدم استطاعت کشورهای قربانی در باز پرداخت وامها، آنها را تا خرخره در قرض و بدهی فرو می برند تا بعدا بتوانند منابع طبیعی و نیروی کارشان را تاراج نمایند، همچنین در این مورد مثالهای جالبی از آمریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه و کشور خودمان ایران مطرح می شوند، جایی که کرومیت روزولت برادر زاده رییس جمهور اسبق یانکی ها، روزولت اعظم، با چند میلیون دلار به ایران فرستاده میشود تا پدر ملی ایران، دکتر محمد مصدق را از قدرت خلع و صدور نفت برای غرب را تضمین مجدد نمایند و متأسفانه این توطئه وحشیانه بسرعت و توسط اقشار و لایه های بی پرنسیپ موجود در داخل جامعه ایران که خود قربانی نظامهای طبقاتی تاریخا حاکم بر آن کشور بوده اند، به اجرا در آمده و موفق می شود. و عاقبت قسمت سوم مستند که در سال 2011 تهیه شده به مصاحبه با یکسری از گردانندگان پروژه موسوم به ونوس می پردازد که البته تقریبا همگی از نژاد غیر بلوند ( قیافه های شرقی ) و در واقع عوامل و پیونهای مراکز مطالعات صهیونیستی بوده و مستند با برجسته کردن مدارک و مدارج علمی آنها میخواهد حقانیت خیال بافیهای پروژه انحرافی ونوس را به بینندگان حقنه نماید. تنها نکته بارزی که در این قسمت از مستند حائز اهمیت می باشد، طرح و جواب دادن به مسئله « رفتار و منشأ آن » بعنوان یکی از قضایای کلیدی زندگی است که تا کنون به طور مکرر از طرف بیشمار روانشناس، علمای راسیونالیته حاکم و دیگر مراکز مطالعاتی، مطرح و دست مایه تعابیر مختلف و البته انحرافی شده و هر چند مانند داروینیسم نتوانسته اند این قبیل لاطائلات را بسط و گسترش داده و بطور رسمی وارد سیستم آموزشی دنیا بکنند ولی بهرحال با توجه به ضدیت رژیمهای عقلانی حاکم بر دنیای کنونی با شعور و اخلاق انسانها و کم رنگ نمودن آن در متابولیسم های مختلف زندگی اجتماعی، امروزه بر همگان آشکار شده که متأسفانه نسل آدمی بتدریج از رفتارهای اصیل و انسانی دور گشته و به واکنش یا عکس العملهای عقلی – منطقی در روابط با همدیگر رسیده اند که خودِ بروز این ناهنجار ها نیز نشان از تخریبات مکرر حاکمان و سرکردگان جهان علیه خصوصیات اصیل انسانها و زندگی شان دارد زیرا رفتار بعنوان یکی از خصایص و خصایل اصیل انسانی منتج از اخلاق بوده که آنهم بنوبه خود از احساسِ نهادینه شده در آدمی ریشه می گیرد لذا وقتیکه بوسیله ایده ئولوژیهایی منحطی همچون داروینیسم و علم اصلاحات نژادی، اخلاق تضعیف میشود، در نتیجه نباید انتظار رفتار اصیل انسانی را از انسانها داشته بلکه باید منتظر واکنش یا عکس العملهایی باشیم که الزامیتی به اصیل و انسانی بودنشان نمی رود. اما با همه این اوصاف، علم ابزاری کنونی بعنوان یکی از بازوهای اجرایی سیستم راسیونالیته، خواسته رفتار را تعریف مادی نموده و کما فی سابق آن را هم مانند دیگر مسایل، تحت فرمول در آورد و اوج این هجمه در فیلم « من یک رباتم» متبلور می شود، جایی که تئوریسین های رژیمهای مفلوک عقلی - علمی در یک شبیخون دیگر و برای دستکاری هر چه بیشتر استانداردها و داده های اصیل نهادینه شده در ذات انسانها، آمدند و تعریف سخیف زیر را از رفتار ارایه نمودند: « از زمان اختراع اولین رایانه ها، ماشینها ( تعبیر سیستم از انسان نیز همان ماشین یا ربات می باشد) همواره دارای روح بوده اند ! کدهایی که به صورت تصافی در کنار هم قرار گرفته اند تا پروتکلهای غیر منتظره ای را که به آنها رفتار میگویم، تشکیل دهند ! این رادیکالها بطور پیش بینی نشده ای باعث ایجاد ابهام در آزادی، اختیار و خلاقیت میشوند ! بطوری که مفهوم اراده، خلاقیت و حتی چيزی که ما بهش روح میگوییم را زیر سوال میبرند » البته همچنانکه از مضمون نوشته بر می آید مشکل اصلی سیستم با روح آدمی یا همان شعور و احساس مشترک نهادینه شده در ذات انسانها بوده که تا کنون به انحاء مختلف سعی کرده اند آن را از بین برده و انسان را موجودی تک ساحتی ( رباتهای انسان نما که شعورشان زایل شده و دینامیسم حرکتی شان تنها بر مبنای عقل و منطق ابزاری با نیات منفی و تنفر می باشد )، کاملا مطیع و برده وار نمایند، البته همین اساتیدِ مهندسی معکوس اذهان بشری اصلا خجالت نمی کشند وقتیکه در تعاریف ظاهرا علمی – منطقی خویش به بن بست رسیده و نادانی خویش را با بکار بردن مکرر کلمه تصادفی، موتاسیون یا جهش ها و دیگر اصطلاحات کذایی پنهان کرده یا چرندیاتی همچون ابهامِ روح در ارایه تعریف از مفاهیم مقدسی همچون آزادی، عدالت، برابری و اخلاق را به خورد بیننده می دهند در حالیکه همه این مفاهیم جزو بدیهی ترین ادراکات برای روح و شعور آدمی محسوب شده و اگر تحریفات و تحمیق و دستکاری کردنهای حاکمان رنگارنگ جهان وجود نمی داشت، بشریت هیچ ابهامی در تقدس آنها و تلاش برای تحقق شان نداشته و زندگیِ پر از مرارت کنونی، بسیار مفید و مرفه و انسانی می گشت. بهرحال یکی از نکات جالبِ مطرح شده در این قسمت از مستند که میتوان آن را یک حقیقت تلخ برای علمای سیستمِ حاکم و بخصوص ریچارد داوکینز تلقی نمود، اینست که یکی از زیست شناس های مصاحبه شده با رد کامل منشأ هورمونی – ژنتیکِ رفتار، خط بطلانی بزرگ بر این ادعاهای سخیف کشیده و حتی نتیجه این نوع تحلیل های کیلویی را در خدمت شیوع مجدد داروینیسم اجتماعی و به بردگی کشاندن هر چه بیشتر جامعه انسانی می داند که این اظهار نظر در نوع خود بی نظیر می باشد زیرا تنها ریسمان کهنه ای که علم ابزاری کنونی برای توجیه بیشمار عادات، رفتار و عملکردهای انسان به آن متوسل شده همان ژن و کروموزوم و بالا پایین رفتن میزان هورمونها می باشد که این هجمه ها بعد از تهیه نقشه کامل ژنتیک انسانی در سال 1998 و اعلان پیروزمندانه آن توسط سرکرده بیل کلینتون، رییس جمهور وقت یانکی ها، شدت و حدت بیشتر و وسیعتری بخود گرفته اند و حال در این آشفته بازار بوجود آورده شده یکی از دانشمندان سیستم به منظور جلب بازار گرمی برای پروژه اتوپیک شان ( ونوس ) آمده و دست بقیه را رو کرده و میگوید: رفتار هیچ ربطی به میزان هورمون و چگونگی قرار گرفتن ژنهای آدمی نداشته و بهتره توضیحات دیگری برایش پیدا کنید....! مشابه همین مسئله چند سال پیش و زمانی روی داد که بن استیو در مستند «اخراج شدگان» آمد و داروینیسم و چرندیاتش را بطور ریشه ای زیر سؤال برده و آن را محملی برای حذف خدا و ما به ازای مادی آن در زندگی انسانها یعنی اخلاق معرفی نمود که توسط تاریک اندیش ترین و بیرحم ترین لایه های کابالیستی - فراماسیونری و مراکز صدور شر و نفرت طراحی شده و به کمک دولتها وارد سیستم آموزشی شده تا در سطح جامعه عمومیت پیدا نموده و با قبولاندن این فکر هزیل که انسان از ماتحت میمون ریشه گرفته، آن را به یک ایده ئولوژی رسمی و غیر اخلاقی تبدیل نمایند، ایده ئولوژی ای که ظاهرا در تقابل با داستانِ آفرینشِ مرتجعین مذهبی عنوان شده بود ولی در اساس اخلاق و رفتار و احساس انسانها را تحت لوای علمی و مدرن کردن زندگی نشانه رفته بود و امروزه که دیگر کسی برای داروینیسم تره خُرد نمی کند دوباره همان دانشمندان مزدورِ سیستم طرح دیگری از آستین بیرون کشیده و سعی در تعمیم آن می کنند؛ فرضیه اینتلیجنت دیزاین یا طراحی هوشمند که در آن به وجود نوعی خالق هوشمند و نه شعورمند پرداخته تا بدین وسیله علاوه بر ارایه توضیحی ظاهرا علمی برای بوجود آمدن وجود و زندگی، باز هم انسان را وارد کانال و دهلیزهای کژ راهه ای دیگر نموده و او را از شناخت و رسیدن به حقیقت باز نگهدارند. به رفقای کمونیست و طرفداران سوسیالیسم علمی دوستان گرامی، مدتی است در سایت وزینِ آزادی بیان یکسری از مقالات شما را دنبال میکنم، نوشته هایی که برای اثبات علمی بودن سوسیالیسم به خطرناکترین و منحرف ترین دست پروردگان رژیمهای کاپیتالیستی و راسیونالیسم ابزاری حاکم بر جهان کنونی از جمله افرادی همچون ریچارد داوکینز و استیون هاوکینگ و بقیه پلاسیده های داخل آب نمک انگلساکسون – وایکینگ ها متوسل شده و حقانیت علمی بودن سوسیالیسم را در نشخوارهای عقلی – فکری آنها جستجو می کنند، این در حالیست که کمونیسم بعنوان پر نفوذ ترین ایده ئولوژی مادی - زمینیِ تا به حال تاریخ بشری دارای هزاران تئوریسین و دانشمند بر جسته بوده و خود مارکس یکی از معتبر ترین تحلیل گران آن می باشد که با اندکی جستجو در نوشته هایش می توانید رد پای سترگ علمی بودن سوسیالیسم را پیدا و به خوانندگان ارایه نمایید. واقعیت اینست که افراد شیادی همچون شرکای داوکینز – هاوکینگ نه تنها هیچ ربطی به علم اصیل و طرفدار کشف حقایق ندارند بلکه با الهام گرفتن از اساتید کنترلی همچون جورج اورولِ جاسوس ام آی 6، برژنیسکی، فوکویاما، میلتون فریدمن و بقیه آشغالهای راسیونالیته، سعی در انحراف افکار عمومی و به بیراهه کشاندن آن داشته و در این راه کلیه امکانات علمی – تکنولوژیک و علاقه و احترام مردم به علم را به گروگان گرفته تا با ساخت ایده ئولوژیهای کاذب و انحرافی، بشریت را از کشف حقایق زندگی محروم نموده و چند صباحی بر عمر کثیف دیکتاتوریهای موجود بیافزایند. این درست که در فردای انقلابات رنسانس، جامعه انسانی سعی نمود راه حلی زمینی – مادی برای حل مشکلات موجود و خلاص شدن از سلطه قشریون مذهبی پیدا نموده و در انجام این مهم به عقل و زیر مجموعه هایش یعنی فکر، هوش، علم و غیره بعنوان چراغ راه زندگی نگریسته شد اما بهتر است در این راستا به دو نکته اصلی توجه بیشتری مبذول بداریم، اول اینکه سیستم های حاکم در قبل از رنسانس یا همان حاکمیت ارتجاعی دوران قرون وسطایی مسیحیت نیز کاملا زمینی بوده و هیچ ربطی به ایده آلیسم و دنیای آرمانی انسانها نداشتند زیرا مذاهب، خود جزو اولین ارگانها و صنایع دست ساخت عقل ابزاری بوده که بر روی نیازهای معنوی انسانها سرمایه گذاری کاملا مادی و ملموس نموده و بعدها بخاطر روبرو شدن با محدودیتهای شدید عقلی - منطقی در سر و سامان دادن به امورات جوامع رو به رشد و آگاه شده ، توسط انقلابات فرهنگی موسوم به رنسانس یا همان عقل برتر و مدرن تر سرنگون و از حاکمیت خلع شدند و این یعنی در هیچ دوره ای از تاریخ بشریت چیزی بنام ایده آلیسم یا آرمانگرایی منتج از شعور و احساس آدمی در حاکمیت و قدرت نبوده چه رسد به اینکه عده ای بیایند و با اهداف ماتریالیستی آن را برکنار نمایند. دوم اینکه عقلانیت تازه سر کار آمده بعدِ رنسانس که توسط بیشمار فیلسوف و عالم و کارشناس از جمله، کانت، دکارت، هگل، مارکس، انگلس و غیره، واکاوی و موشکافی شده و به آن بعنوان تنها راه حلِ نجات انسان نگاه شده و تتمه اش در اومانیسم یا همان انسان گرایی مبتنی بر عقلانیت متبلور شد، امروزه خود و بخاطر از کنترل شعور خارج شدن عقل، تبدیل به هیولایی دیگر شده که بشریت را در کام مرگ و نابودی فرو می برد و جای دارد جامعه انسانی فکری به حال این وضعیت وخیم ببار آمده بکند، لذا افرادی که امروزه بعنوان همه کاره امورات علمی جار زده شده و ارجیف شان باید بدون و چرا توسط مراجع و منابع آکادمیک مورد قبول واقع شود در واقع همان کسانی هستند که بخاطر تغییر شیف پایه ای – فلسفی ( خارج شدن عقل از سیطره طبیعی شعور ) که در جریان پروسه بسط و انکشاف تاریخی دولتها و حاکمیتها صورت گرفته دچار بی احساسی مزمن شده و از یک انسان اصیل و شعورمند به رباتی انسان نما و بی احساس ( رباتیسم انسانی ) تبدیل شده اند که بخاطر منافع و مطامع حقیر سیاسی – اقتصادی هر کاری را بدون توجه به پرنسیپ های انسانی – اخلاقی، مرتکب می شوند و حال شما برای اثبات حقانیت ایده ئولوژی تان آنهم بعنوان اپوزیسیون سیستم به همین دلقکها اقتدا نموده و آنها را در بوق و کرنا می کنید. چرا نمی خواهید متوجه شوید که سالهاست دانشمندان و پرفسورهای رنگارنگ رژیمهای عقلانی حاکم بر جهان، جنایت می آفرینند ولی به محض اینکه منبر دست شان می آید، من باب مضرات بیسوادی افاضه نموده و شعار مرگ بر بیسواد سر میدهند. این راسیسم علمی در حالی صورت می گیرد که حداقل چندین قرن از ارتکابِ آخرین به اصطلاح جنایتی که یک بی سواد آنهم در سطح بسیار پایین همچون کتک زدن الاغ یا عدم رعایت بهداشت فردی و دیگر مسایل کم خطر می گذرد ولی باز هم پیراهنِ عثمانِ راسیونالیته دست از سر بشریت و تحت لوای مبارزه با بیسوادی و مدرن کردن انسان بر نداشته و با بمب اتمی، هواپیماهای بدون سرنشین، ویروسهای سار، ایدز و ابولا، پول بدون پشتوانه و تورم، فمنیسم و انتقام جویی زنانه، ایندیویدوالیسم و خود خواهی مفرط،الیناسیون و مسخ شدگی همه جانبه، دیپلماسی ایجادِ اعتیاد فکری به ورزش و موزیک و پورنو، مواد مخدر و داروهای به اصطلاح ضد بیماریهای روانی و صدها ناهنجار و عارضه و پدیده خانمان برانداز دیگر به جانشان افتاده است، جنایاتی که دست پخت علمای باهوش و دارای مدارک تحصیلی بالای سیستم بوده و بی سر و صدا به جان بشریت و احساس و اخلاقش انداخته شده تا روحِ این گوهر ناب وجود را از بین ببرند. عاقلان نقطه پرگار وجودند و عشق داند که در این دایره سر گردانند.

کارگردان:

نویسنده:

لینک های دانلود موجود
دانلود از آرشیو دائمی کم حجم
لینک دانلود کیفیت تصویر حجم کیفیت گروه ریلیز
دانلود نمایش 731.9 MB DVDRIP
Other
دانلود نمایش 728.8 MB DVDRIP
Other

" دانلود فیلم Zeitgeist 2007 "